شاید از خودتان پرسیده باشید که چرا فقرا برای بیرون آمدن از وضعیتشان کاری نمیکنند؟ بخشی از جواب این است که فقر مانند یک تله عمل میکند و اجازه نمیدهد در دام افتادهها به سادگی از آن بیرون بیایند اما چطور؟
تله فقر نشاندهنده مجموعه رویدادهایی است که فرد را در فقر نگه می دارد، مگر اینکه نیرویی خارجی مانند برنده شدن در لاتاری وارد شود. چرا این تله وجود دارد؟ بیایید مثالی شخصی بزنیم. تصور کنید که دانشجوی دانشگاه هستید. ممکن است به اندازه کافی خوششانس باشید که یک کامپیوتر یا لپ تاپ داشته باشید تا به شما در انجام تکالیف دانشگاه کمک کند. توانایی انجام تکالیف به شما امکان میدهد دوره درسی را تکمیل کنید. تکمیل تمام دورههای آموزشی به شما امکان میدهد از دانشگاه فارغالتحصیل شوید و سپس به طور بالقوه شغلی با درآمد خوب پیدا کنید. این بدان معنی است که سرمایهگذاریهای فعلی شما در زمینههایی مانند تحصیل تأثیر مثبتی بر درآمد آینده شما خواهد داشت. در واقع، زمانی که فارغ التحصیل شوید، درآمد آینده شما ممکن است به بالاترین سطحی که در زندگی خواهید رسید، نزدیک شود. این بدان معناست که پولی که امروز به دست میآورید، توانایی شما برای پول درآوردن در آینده را افزایش میدهد. به ازای هر دلاری که به دست می آورید، می توانید آن دلار را پس انداز کرده و برای آینده سرمایه گذاری کنید. مثلاً شما آن دلار را در آموزش سرمایه گذاری می کنید. با این حال، اگر لپتاپتان خراب شود و مجبور شوید آن را تعمیر کنید، چه اتفاقی میافتد؟ حتی به عنوان یک دانشجوی کمدرآمد، احتمالاً می توانید راهی برای پرداخت هزینه برای تعمیر رایانه خود پیدا کنید. ممکن است مجبور شوید پول قرض کنید یا چیزی بفروشید. در هر صورت شما فرصتهای بیشتری برای رسیدگی به مشکلات مالی دارید، نسبت به کسی که در یک کشور کمتر توسعهیافته در فقر زندگی می کند. برای افرادی که در فقر شدید هستند، سرمایه گذاریهای فعلی در مواردی مانند آموزش تأثیر مثبت فوری بر درآمد آینده نخواهد داشت. همانطور که در نمودار جدید میبینید، پولی که یک نفر امروز به دست میآورد، تا زمانی که مقدار مشخصی به دست نیاورد، به او در آینده کمک نمیکند. اما چرا نمودار برای کسی که در یک کشور کمتر توسعه یافته در فقر زندگی می کند متفاوت شد؟
گرِیس را در نظر بگیرید، یک کشاورز فقیر در تانزانیا که مرغ پرورش می دهد و آنها را به دیگر مردم روستا میفروشد. گریس از پول فروش جوجهها برای پرداخت هزینه مدرسه برای فرزندانش، خرید غذا و لباس برای آنها و درمان شوهرش که بیمار است استفاده می کند. مقدار کمی که از آن باقی مانده است، برای تغذیه و مراقبت از جوجهها، خرید دارو برای حفظ سلامت آنها و شاید حتی خرید جوجههای جدید در صورت توان مالی، صرف می کند. در این حالت، گریس قادر خواهد بود ادامه دهد و شاید حتی تجارت خود را توسعه دهد. بنابراین سرانجام میتواند خانوادهاش را از فقر بیرون بیاورد. اما متأسفانه، همه چیز به ندرت پایدار میماند. مرغداری نیاز به هزینه نگهداری دارد و فرزندان ممکن است بیمار شوند و باید به پزشک مراجعه کنند. هزینههای مدرسه افزایش می یابد یا هزینه غذا بالا می رود یا خانه نیاز به تعمیر پیدا میکند. در بیشتر موارد در سراسر جهان در حال توسعه، هیچ بیمه درمانی، بیمه خانه، یا برنامه رفاهی برای کمک به گریس با این هزینههای غیرمنتظره در هر یک از این شرایط وجود ندارد.
از آنجا که گریس پول بسیار کمی پسانداز کرده و دسترسی کمی برای وام گرفتن دارد، ممکن است مجبور به فروش تمام جوجههایش شود یا بچه هایش را از مدرسه بیرون بیاورد تا هزینه های غیرمنتظره را پوشش دهد. این او را در وضعیتی مشابه یا بدتر از وضعیتی که قبل از شروع مشکلات مالی در آن بود، قرار میدهد. این همان تله فقر است. این بدان معناست که اگر شما بسیار فقیر هستید، پولی که در حال حاضر به دست میآورید یا تحصیلاتی که در حال حاضر دریافت میکنید لزوما به شما کمک نمی کند که در آینده پول بیشتری به دست آورید، زیرا شما هیچ منبعی برای جبران در صورت شکست مالی ندارید. هر بار که اوضاع خوب پیش می رود و شما می توانید پول کمی پس انداز کنید، اتفاقی پیش می آید و باید از آن پول برای زنده ماندن استفاده کنید. بسیاری از مردم در کشورهای در حال توسعه احتمالاً در این تله گیر کرده و نمی توانند از آن خارج شوند، مگر اینکه نوع دیگری از مداخله رخ دهد. این مداخله به نظر می رسد به شدت در بین دانشگاهیان، سیاستمداران و حتی کارشناسان تجارت مورد بحث است. اما یک چیز مسلم است: تله فقر واقعی است و مشکلات بزرگی را برای میلیاردها نفر ایجاد میکند، کلیت اقتصاد جهانی به کنار.